در حال بارگذاری...

وب سایت شخصی

وب سایت شخصی برای اطلاع رسانی

برق با شوقم شراری بیش نیست

شعله طفل نی‌سواری بیش نیست

آرزوهای دو عالم دستگاه

از کف خاکم غباری بیش نیست

چون شرارم یک نگه عرض است و بس

آینه اینجا دچاری بیش نیست

لاله و گل زخمی خمیازه‌اند

عیش این‌گلشن خماری بیش نیست

تا به‌ کی نازی به حسن عاریت

ما و من آیینه‌داری بیش نیست

می‌رود صبح و اشارت می‌کند

کاین‌ گلستان خنده‌واری بیش نیست

تا شوی آگاه فرصت رفته است

وعدهٔ وصل انتظاری بیش نیست

دست از اسباب جهان برداشتن

سعی‌گر مرد است‌کاری بیش نیست

چون سحر نقدی‌که در دامان تست

گربیفشانی غباری بیش نیست

چند در بند نفس فرسودنست

محو آن دامی‌ که تاری بیش نیست

صد جهان معنی به لفظ ماگم است

این نهانها آشکاری بیش نیست

غرقهٔ وهمیم ورنه این محیط

از تنک آبی‌کناری بیش نیست

ای شرر از همرهان غافل مباش

فرصت ما نیز باری بیش نیست

بیدل این‌کم‌همتان بر عز و جاه

فخرها دارند و عاری بیش نیست.

 

شعر از: بیدل دهلوی

جدید ترین اخبار و اطلاعیه ها

GNU General Public License version 2 or laterZarineh