در حال بارگذاری...

وب سایت شخصی

وب سایت شخصی برای اطلاع رسانی

شاعری وام گرفت شعرش آرام گرفت.......

(فوران)

شاعري خنجر خورد

شعرش از گُرده

به پيراهن ضارب پاشيد!

(نان وپسته)

شاعري مي لنگيد

ناقدي نان مي خورد!

شاعري مي ناليد

تاجري پسته ي خندان مي خورد!

(هُبل)
شاعري شعري گفت

هُبَلي تازه به دنيا آمد

(جستجو)

شاعري شوريده

از خودش بر مي گشت

كاغذي در كف داشت

پي يك شاعر ديگر مي گشت

(اشتباه)

شاعري قبله نما را گم كرد

سجده بر

مردم كرد!

(آرامش)

شاعري وام گرفت

شعرش آرام گرفت!

(طريقت نو)

زاهدي نوبنياد

راه ورسم عرفا پيشه گرفت

لنگ مرغي برداشت

و به آواي حزين آه كشيد:

«مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك»

(مراعات النظير)

تاجري دسته گلي پرپر ديد

ياد پروانه ي كسبش افتاد!

(عبور)

شاعري خون قِي كرد

تاجري ديد و خيال مِي كرد

گربه اي دور لبش را ليسيد

عابري راه خودش را طي كرد!

(امضا)

تاجري اره ي برقي آورد.

پاي يك منظره را

امضا كرد!

(جايزه)

شاعري شعري گفت

صله اي صيقل خورد

گُرده اي جايزه زخم گرفت!

(خود سوزي)

شاعري دفتر خود را سوزاند

پاي تا سر

بدنش تاول زد!

(فاتحه)

شاعري روي زمين

سيب سرخي را ديد

زير لب فاتحه اي خواند و گذشت!

جدید ترین اخبار و اطلاعیه ها

GNU General Public License version 2 or laterZarineh